آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان دنیای آرزوها پسره تو كلیسا نشسته بوده، یهو میبینه یه دختر خیلی خوشگل میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی ، پول دادی ، قیافه دادی ، خانواده خوب دادی... فقط ازت یه چیز دیگه میخوام... اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح! خودت كمكم كن! پسره از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده! هل نده زشته ، خودم میرم نظرات شما عزیزان: جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 16:48 :: نويسنده : Taraneh
|